رو رو ای جان سبک خیز غریب سفری سوی دریای معانی، که گرامی گهری برگذشتی زبسی منزل اگر یادت هست مکن استیزه کزین مصطبه هم برگذری پر فرو شوی ازین آب و گل و باش سبک پی یاران پریده، چه کنی که نپری هین سبو بشکن و در جوی رو ای آب حیات پیش هر کوزه شکن چند کنی کاسه گری زین سر کوه چو سیلاب سوی دریا رو که ازین کوه نیاید تن کس را کمری بس کن از شمس مبر نه به غروب و نه شروق که ازو گه چو هلالی و گهی چون قمری مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۸۷۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/5497