بده ای کف تو را قاعده لطف افزایی کف دریا چه کند خواجه به جز دریایی؟ چون تو خواهی که شکرخایی، غلط اندازی زپی خشم رهی، ساعد و کف می‌خایی صنما مغلطه بگذار و مگو تا فردا چون تویی پای علم نقد که را می‌پایی ترشم گفتی و پیش شکر بی‌حد تو عسل و قند چه دارند به جز سرکایی؟ گرچه من روترشم، لیک خم سرکه نیم ورچه هر جا بروم، لیک نیم هرجایی گر تو خوبی و منم آینهٔ روی خوشت پیش رو دار مرا چون که جهان آرایی نی غلط گفتم، سرمست بدم، زفت زدم کی بود آینه را با رخ تو گنجایی؟ نو فسونی‌ست مرا سخت عجب، پیش ترآ تا به گوش تو فرو خوانم، ای بینایی مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۸۸۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/5511