گوید آن دلبر که چون هم دل شدی با هوس همراه و هم منزل شدی از میان نقش‌ها پنهان شدی در جهان جان‌ها، حاصل شدی هم برآوردی سر از لطف خدا هم به شمشیر خدا بسمل شدی پیش آتش رو، تو از نقصان مترس چون که از آتش چنین کامل شدی عشرت دیوانگان را دیده‌یی ننگ بادت، باز چون عاقل شدی؟ چون نه‌‌یی حیوان، چه مست سبزه‌یی؟ چون نمردی، چون در آب و گل شدی؟ آستین شه صلاح الدین بگیر ور نگیری، باطل باطل شدی مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۹۰۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/5530