خوشم به باده گلگون که رنگ او دارد رگی ز تلخی آن یار تندخو دارد سر بریده شبنم به آفتاب رسید همان امید مرا گرم جستجو دارد چگونه جلوه کند آفتاب یکرنگی؟ درین زمانه که آیینه پشت و رو دارد همین نه گردن شیطان ز کبر دارد طوق به هر که بنگری این طوق در گلو دارد ز بوی یاسمن یأس مغز من تازه است گل امید ندانسته ام چو بو دارد ز لاله زار شهادت قدم برون مگذار بغیر تیغ که آبی دگر به جو دارد؟ مجوی سر خط آزادی از فلک صائب که خود ز کاهکشان طوق در گلو دارد صائب تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۷۳۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/55934