ای جان و ای دو دیدهٔ بینا، چگونهیی
وی رشک ماه و گنبد مینا، چگونهیی؟
ای ما و صد چو ما ز پی تو خراب و مست
ما بیتو خستهایم، تو بیما چگونهیی؟
آن جا که با تو نیست، چو سوراخ کژدم است
وان جا که جز تو نیست، تو آن جا چگونهی؟
ای جان تو در گزینش جانها چه میکنی؟
وی گوهری فزوده ز دریا، چگونهیی؟
ای مرغ عرش آمده در دام آب و گل
در خون و خلط و بلغم و صفرا چگونهیی؟
زان گلشن لطیف، به گلخن فتادهیی
با اهل گولخن به مواسا چگونهیی؟
ای کوه قاف صبر و سکینه، چه صابری؟
وی عزلتی گرفته چو عنقا، چگونهیی؟
عالم به توست قایم، تو در چه عالمی؟
تنها به توست زنده، تو تنها چگونهیی؟
ای آفتاب از تو خجل، در چه مشرقی؟
وی زهر ناب با تو چو حلوا، چگونهیی؟
زیر و زبر شدیمت بیزیر و بیزبر
ای درفکنده فتنه و غوغا، چگونهیی؟
گر غایبی ز دل، تو درین دل چه میکنی؟
ور در دلی، ز دودهٔ سودا چگونهیی؟
ای شاه شمس مفخر تبریز بینظیر
در قاب قوس قرب و در ادنی چگونهیی؟
مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۹۸۷
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/5611