در آن مقام که شاهی به هر گدا بخشند چه دولتی است که ما را همان به ما بخشند سعادت ازلی جو که در گذر باشد سعادتی که ز بال و پر هما بخشند فریب جود فرومایگان مخور زنهار که می کنند تو را خرج تا عطا بخشند هزار پیرهن گل به خار بخشند چه می شود دل صدپاره ای به ما بخشند مکن ز بخت شکایت که می شود خودبین به پشت آینه چون رو اگر صفا بخشند دهند اگر به تو دربسته خلد چندان نیست که گوشه ای به تو از عالم رضا بخشند اگر به تنگدلی همچو غنچه صبر کنی تو را هم از گره خود گره گشا بخشند فلک چو مهره مومین بود به فرمانش به هر که قوت سرپنجه دعا بخشند تن سفالی خود را بهم شکن صائب که در عوض به تو جام جهان نما بخشند صائب تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۹۲۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/56119