خواجه سلام علیک، گنج وفا یافتی دل به دلم نه که تو گم شده را یافتی هم تو سلام علیک، هم تو علیک السلام طبل خدایی بزن، کین ز خدا یافتی خواجه تو چونی، بگو، در بر آن ماه رو؟ آن که ز جا برتر است، خواجه کجا یافتی؟ ساقی رطل ثقیل، از قدح سلسبیل حسرت رضوان شدی، چون که رضا یافتی ای رخ چون زر شده، گنج گهر برزدی وی تن عریان، کنون، باز قبا یافتی ای دل گریان، کنون، بر همه عالم بخند یار منی بعد ازین، یار مرا یافتی خواجه تویی خویش من، پیش من آ، پیش من تا که بگویم تو را من که، که را یافتی کوس و دهل می‌زنند، بر فلک از بهر تو رو که تویی بر صواب، ملک خطا یافتی بر لب تو لب نهاد، زان شکرین لب شدی خشک لبان را ببین، چون که سقا یافتی خواجه، بجه از جهان، قفل بنه بر دهان پنجه گشا چون کلید، قفل گشا یافتی مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۰۰۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/5632