مردان ز جان خویش نه آسان گذشته اند خون خورده اند تا ز سر جان گذشته اند گردیده است آب دل رهروان عشق تا از پل شکسته امکان گذشته اند فردای باز خواست چه آسوده خاطرند امروز آن کسان که ز سامان گذشته اند از صدر تا رسند بزرگان به آستان از عالم آستانه نشینان گذشته اند پروانه حلاوت افکار صائبند آن طوطیان که از شکرستان گذشته اند صائب تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۴۱۳۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/56329