ای که تو عشاق را همچو شکر می‌کشی جان مرا خوش بکش این نفس، ار می‌کشی کشتن شیرین و خوش، خاصیت دست توست زان که نظرخواه را تو به نظر می‌کشی هر سحری مستمر، منتظرم، منتظر زان که مرا بیش تر وقت سحر می‌کشی جور تو ما را چو قند، راه مدد درمبند نی که مرا عاقبت، بر سر در می‌کشی؟ ای دم تو‌ بی‌شکم، ای غم تو دفع غم ای که تو ما را به دام، همچو شرر می‌کشی هر دم دفعی دگر، پیش کنی چون سپر تیغ رها کرده‌ای تو به سپر می‌کشی مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۰۱۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/5643