دوش همه شب، دوش همه شب گشتم من بر بام افندی آخر شب شد، آخر شب شد خوردم می از جام افندی شیر و شکر را، شمس و قمر را مایه ببخشد، نام افندی نور دو عالم، عشق قدیمی دولت مرغان، دام افندی شیر روان شد خوش ز بیانش شیر سیه شد رام افندی کام ملوکان، جایزه گیری جایزه بخشی، کام افندی کعبهٔ جان‌ها، روی ملیحش پختهٔ عالم، خام افندی گر الفی و سابق حرفی محو شو اندر لام افندی نور بود او، نار نماید خاص بود خود عام افندی بس کن بس کن، کس نتواند که بگزارد وام افندی مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۰۳۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/5659