بیا بیا، که چو آب حیات درخوردی بیا بیا، که شفا و دوای هر دردی بیا بیا، که گلستان ثنات می‌گوید بیا بیا، بنما کز کجاش پروردی بیا بیا، که به بیمارخانه بی‌قدمت نمی‌رود ز رخ هیچ خسته‌یی، زردی برآ برآ، هله ای آفتاب، چون بی‌تو نمی‌رود ز هوا هیچ تلخی و سردی برآ برآ، هله ای مه، که حیف بسیار است که دیده‌ها همه گریان و تو درین گردی بیا بیا که ولی نعمت همه کونی که مخلص دل حیران و مهرۀ نردی بیا بیا و بیاموز بندۀ خود را که در امامت و تعلیم و آگهی، فردی مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۰۸۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/5707