نمی تابد ز آتش روی، خط عنبر آلودش چه شمع است این که چون پروانه گردد گرد سردودش تماشای گل و شبنم گوارا باد بربلبل که بوی گل نمی ارزد به روی گریه آلودش خدا از وعده دور و دراز او نگه دارد! که دارد وعده بافردای محشر وعده زودش جهان پرتیر و شمشیرست و من پیراهنی دارم که تارش رشته جان است و جسم ناتوان پودش سپند شوخ چشمی نذر آتش کرده ام صائب که خواهد چشم مجمرروشنایی یافت ازدودش صائب تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۴۹۲۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/57126