بیا، بیا که شدم در غم تو سودایی
درآ، درآ که به جان آمدم، ز تنهایی
عجب، عجب که برون آمدی به پرسش من
ببین، ببین که چه بیطاقتم ز شیدایی
بده بده که چه آوردهیی به تحفه مرا
بنه بنه، بنشین، تا دمی برآسایی
مرو مرو، چه سبب زود زود میبروی؟
بگو، بگو که چرا دیر دیر میآیی؟
نفس نفس زده ام، نالهها ز فرقت تو
زمان زمان شدهام، بیرخ تو سودایی
مجو، مجو پس ازین، زینهار، راه جفا
مکن، مکن که کشد کار ما به رسوایی
برو، برو که چه کژ میروی، به شیوهگری
بیا، بیا که چه خوش میخمی به رعنایی
مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۰۹۷
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/5721