شوخی که مرا هست تمنای وصالش وحشی تر از آهوی رمیده است خیالش چشم و دل من تشنه حسنی است که از لطف در آینه و آب نیفتاده مثالش هر چند که گیرنده بود خون شهیدان چون لاله بود داغدل از چهره آلش گردید مه عید مرا ناخنه چشم تا چشم من افتاد به ابروی هلالش صائب تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۵۰۸۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/57279