حکم نو کن، که شاه دورانی سکهٔ تازه زن، که سلطانی حکم مطلق تو راست در عالم حاکمان قالبند و تو جانی آنچه شاهان به خواب می‌جستند چون مسلم شدت به آسانی؟ همه مرغان چو دانه چین تواند تو همایی میان مرغانی بر سر آمد رواق دولت تو زان که تو صاف صاف انسانی برتر آید ز جان ملک و ملک گر دهی دل به روح حیوانی شرط‌‌ها را ز عاشقان برگیر که تو احوالشان‌‌‌ همی‌دانی دام‌‌ها را ز راهشان بردار خواه تقدیر و خواه شیطانی تا شوم سرخ رو درین دعوی که تو چون حق لطیف فرمانی شمس تبریز، رحمت صرفی زان که سر صفات رحمانی مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۱۴۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/5766