گر چه تو نیم شب رسیدستی صبح عشاق را کلیدستی ناپدیدی چو جان درین عالم در جهان دلم پدیدستی همه شب جان تو را شود قربان زان که تو بامداد عیدستی زآدمی چون پری رمیدم من تا ز من ای پری، رمیدستی در مزیدم چو دولت منصور چون مرا تو ابایزیدستی ای بسا نازکان و خامان را چون من سوخته، پزیدستی شمس تبریز، سرمهٔ دیگر در دو دیده‌‌ی خرد کشیدستی مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۱۵۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/5776