زندگانی مجلس سامی باد در سروری و خودکامی نام تو زنده باد، کز نامت یافتند اصفیا نکونامی می‌رسانم سلام و خدمت‌‌ها که رهی را ولی انعامی چه دهم شرح اشتیاق؟ که خود ماهی‌ام من تو بحر اکرامی ماهی تشنه چون بود‌ بی‌آب؟ ای که جان را تو دانه و دامی سبب این تحیت آن بوده‌‌ست که تو کار مرا سرانجامی حاصل خدمت از شکرریزت دارد اومید شربت آشامی زان کرم‌‌ها که کرده‌یی با خلق خاص آسوده است و هم عامی بکشش در حمایتت کامروز تویی اهل زمانه را حامی تا که در ظل تو بیارامد که تو جان را پناه و آرامی که شوم من غریق منت تو کابتدا کردی و در اتمامی باد جاوید بر مسلمانان سایه‌ات، کافتاب اسلامی این سو، ار کار و خدمتی باشد تا که خدمت نمایم و رامی مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۱۵۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/5783