جان جانی و جان صد جانی می‌زنی نعره‌های پنهانی هر که کر نیست بشنود وصفت نعل معکوس و خفیه می‌رانی غیر احمق به فهم این نرسد عارت آید ازین لت انبانی سد پیش و پس تو این عار است که سرافراز و قطب خلقانی چون گریزی ازین فزون گردد کان فلان فارغ است ازین فانی مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۱۶۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/5784