ای که تو از عالم ما میروی
خوش ز زمین سوی سما میروی
ای قفص اشکسته و جسته ز بند
پر بگشادی به کجا میروی؟
سر ز کفن بر زن و ما را بگو
کز وطن خویش چرا میروی؟
نی غلطم، عاریه بود این وطن
سوی وطنگاه بقا میروی
چون ز قضا دعوت و فرمان رسید
در پی سرهنگ قضا میروی
یا که ز جنات نسیمی رسید
در پی رضوان رضا میروی
یا ز تجلی جلال قدیم
مضطرب و بیسر و پا میروی
یا ز شعاعات جمال خدا
مست ملاقات لقا میروی
یا ز بن خم جهان همچو درد
صاف شدی سوی علا میروی
یا به صفاتی که خموشان کنند
خامش و مخفی و خفا میروی
مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۱۷۰
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/5794