با زهر چشم خنده هم آغوش کرده ای بادام تلخ را چه شکرپوش کرده ای؟ داریم چون قبا سربندت هزار جا ما را چه ناامید ز آغوش کرده ای؟ تا چشم را به هم زده ای، از سپاه ناز تاراج عافیتکده هوش کرده ای در پیش آفتاب چه پرتو دهد چراغ؟ گل را خجل ز صبح بناگوش کرده ای حق نمک چگونه فراموش من شود؟ داغ مرا به خنده نمک پوش کرده ای شکر توام ز تیغ زبان موج می زند چون آب اگر چه خون مرا نوش کرده ای صائب ز فکرهای ثریا نثار خود ما را چه حلقه هاست که در گوش کرده ای صائب تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۶۹۰۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/59098