دست از دلم بدار، که جانم به لب رسید اندر فراقِ روی تو، روزم به شب رسید گفتم به جان غمزده: دیگر تو غم مخور غم رخت بست و موسم عیش و طرب رسید دلدار من چو یوسف گمگشته بازگشت کنعان، مرا ز روی دل ملتهب رسید راز دلم که قلب جفا دیده ام درید از سینه‏ام گذشت و به مغز عصب رسید مرغ دیار قدس، از آن پر زنان رمید بر درگهی که بود ورا منتخب، رسید دارالسلام، روی سلامت نشان نداد بگذشت جان از آن و به دارالعجب رسید امام خمینی : دیوان اشعار : غزلیات : دیار قدس گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/600080