به کمند سر زلف تو، گرفتار شدم شهره شهر به هر کوچه و بازار شدم گر برانی ز درم، از در دیگر آیم گر برون راندی‏ام، از خانه ز دیوار شدم مستی علم و عمل رخت ببست از سر من تا که از ساغر لبریز تو، هشیار شدم پیش من هیچ به از لذّت بیماری نیست تا ز بیماری چشمان تو بیمار شدم نشود بر سر کوی تو بیابم راهی از دم پیر در این راه، مددکار شدم دامن از آنچه که انباشته‏ام، برچیدم تا که خجلت زده در خدمت خمّار شدم امام خمینی : دیوان اشعار : غزلیات : شهره شهر گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/600104