هر جا که شدم، از تو ندایی نشنیدم جز از بت و بتخانه، اثر هیچ ندیدم آفاق پر از غلغله است از تو و هرگز با گوش کر خود به صدایی نرسیدم دنیا همه دریای حیات و من مسکین یک قطره از این موج خروشان، نچشیدم رفتند حریفان به سوی کعبه مقصود با محملی از نور و به گردش نرسیدم این خرقه پوسیده، رها کرده و رفتند من شاد به این پوسته در خرقه خزیدم صاحبدل آشفته گذشت از پل و من باز دنبال خسان پشت به پل کرده دویدم مرغان همه بشکسته قفس را و پریدند من در قفس افتاده، به خود تار تنیدم یا رب! شود آن روز که در جمع حریفان بینم که از این لانه گندیده پریدم؟ امام خمینی : دیوان اشعار : غزلیات : کعبه مقصود گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/600108