پریشان‏حالی و درماندگیّ ما نمی‏دانی خطا کاری ما را فاش بی پروا نمی‏دانی به مستی، کاروان عاشقان رفتند از این منزل برون رفتند از لا جانب الّا، نمی‏دانی تهی‏دستی و ظالم پیشگیّ ما نمی‏بینی سبکباری عاشق پیشه والا، نمی‏دانی برون رفتند از خود تا که دریابند دلبر را تو در کنج قفس منزلگه عنقا نمی‏دانی زجا برخیز و بشکن این قفس، بگشای غلها را تو منزلگاه آدم را ورأ لا نمی‏دانی نبردی حاصلی از عمر، جز دعوای بی‏حاصل تو گویی آدمیّت را جز این دعوا نمی‏دانی امام خمینی : دیوان اشعار : غزلیات : کاروان عشق گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/600143