ای که پنداری که نبود حشمت و جاهی تو را هست شرق و غرب عالم ماه تا ماهی تو را از پیش تا چند گردی کو بکو و در بدر رو به خویش آور که هست از خود باو راهی تو را گام نه اول بره پس از خود ای سالک بره زان نهٔ آگه که از خود هست آگاهی تو را گر خدا خواهی تو خود خواهی بنه در گوشه ای تا که خود خواهی شود عین خدا خواهی تو را جام جم خواهی بیا از خود ز خود بیخود طلب بهر دارا ساختند آئینهٔ شاهی تو را خوشه ای از خرمنش اسرار اگر داری طمع اشک باید ژاله سان و چهرهٔ کاهی تو را ملا هادی سبزواری : غزلیات : غزل شماره ۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/605002