افسردگانیم از باده کوشط تا دروی افتیم غلتیم چون بط غم لشگر انگیزد وران بلاخیز کو جام و ساقی کو عود و بربط آفاق دیدم انفس رسیدم من ذایدانیه ما شفته قط صدچون سروشش حلقه بگوشش ناخوانده او لوح ننوشته او خط جانان و جانم جان و روانم نی بلکه اعلق نی بلکه اربط جنات و انهار باوصل دلدار آن غبن افحش وین ربح اغبط اسرار جز نام فی وان دلارام آغاز و انجام هم بلکه اوسط ملا هادی سبزواری : غزلیات : غزلیات : غزل شماره ۱۱۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/605112