ز اشک و آه اندر بوتهٔ تصعید و تقطیرم اگر باورنداری بین ز اشک سرخ اکسیرم مشو سرپیچ چون زلف شب آسایت حذر فرما ز افغان سحرگاه وزدود آه شبگیرم بشارت ای گروه کودکان دیوانهٔ آمد حذر ای معشر فرزانگان بگسیخت زنجیرم هوای عشقبازی با جوانانم دگر نبود برآنم تا بیابم پیری و در پای او میرم نه پیر سالخورد از گردش این کهنه زال چرخ جوان رائی که گیرم دامنش طفلی ز سر گیرم غرض کز عشق خوبان نبودم اسرار دل خالی گهی عشق جوانان دارم و گه عاشق پیرم ملا هادی سبزواری : غزلیات : غزلیات : غزل شماره ۱۳۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/605137