خوشا جانی که جانانش تو باشی
خوشادردی که درمانش تو باشی
بباید ترک جان گفت و بسر رفت
بآن راهی که پایانش تو باشی
نه با ایمان بود کارش نه با کفر
هر آنکس کفر و ایمانش تو باشی
خرد زنجیری و دیوانهٔ شد
که خود زنجیر جنبانش تو باشی
بشوئی پا و سر در عشق اسرار
که شاید گوی چوگانش تو باشی
ملا هادی سبزواری : غزلیات : غزل شماره ۱۵۹
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/605160