مپند ار او نهان و تو عیانی تو در سبحات سبحانی نهانی چو تو باشی نه برخورد اراز اوئی چو او باشد تو کی اندر میانی گمان بگذار و بر نور یقین پیچ که بیشک او یقین و تو گمانی توئی هستی نما و اوست هستی سرابی او چو آب زندگانی نه تنها معنی جسم است و صورت بود معنی ارواح و معانی هر آئینه ز حق اسمی نماید تو اسما جملگی را ترجمانی بیا آیینهها گم کن در اسماء تو هم گم شو مهین اسمی بمانی وزین پس نفی اسما و صفاتست در این دریا همه گشتند فانی نماند نی عبارت نی اشارات نه اسراری بماند نی بیانی ملا هادی سبزواری : غزلیات : غزل شماره ۱۷۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/605177