بگذار تا غزل بشوم در هوای تو ای مبتلای شعر منم مبتلای تو گفتی که ابر باش ولی شعر گریه کن گفتم به روی چشم، ولی با دعای تو گفتی که هر غزل صلهء شعر قبلی است گفتم چه اعتقاد قشنگی،فدای تو شعری بخوان! برای دلم با ردیف «نور» ای واژه واژه نام علی روشنای تو شعری بخوان که پر بکشد روح خاکی ام «در حس وحال عشق زلال» صدای تو هر سال یک دهه دل من شور میزند مانند واژه های تو در نوحه های تو سید! خدا کند که از این جا به بعد شعر باشی کمی به جای من و من به جای تو یک لحظه طعم «عشق زلالت» برای من «تصویر صحن خلوت وباران» برای تو بگذار اعتراف کنم بیت بیت بیت شعری نگفته ام که در آن رد پای تو ــ پیدا نباشد آینه وار ای رفیق شعر ای انتهای شاعری ام ابتدای تو از خود رها به خانهء «پروانه»می رود در هر غروب جمعه دلم پا به پای تو یادت که هست کنج حرم ،روبه روی عشق گفتم تمام حرف دلم را برای تو با خط غم ،میان گهر شاد سینه ام شعری نوشته ام به امید رضای تو سید حمیدرضا برقعی : هر سال یک دهه دل من شور میزند گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/606012