زهی بریخته بر لاله مشک سارا را شکسته رونق خورشید گوهر آرا را اگر ز روی تو شمع هدایتی نبود ز تیرگی که برون آورد نصارا را؟ به صیت حسن گرفت آن بت سمرقندی چو کشور دل ما خطه بخارا را به روز کشتن ازان غمزه مهلتی جستم ولی ندید ز قاتل کسی مدارا را بیار ساقی ازان آب آتشین که فلک به باد داد چو جمشید خاک دارا را ز شوق آن لب شیرین و ماتم فرهاد ز دیده می رود اینک شکر شکرخا را دو بوسه از لب خود خسروا، خدا را خواه بود که بشنود آن سنگدل خدارا را امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/60628