ماهرویا، به خون من مشتاب کشتن عاشقان که دید صواب چشمت، ار خون من بریخت چه شد ترک با تیغ بود مست و خراب تا گل از شرم رویت آب شود یک زمان برفگن ز چهره نقاب مثل خود در جهان کجا بینی گه در آیینه بنگری گه در آب آرزو می کند مرا با تو گوشه خلوت و شراب و کباب وین تمناست در سرم همه عمر زین هوس چشم من نگیرد خواب وز غم روی شاهدان ما را تا به کی پند می دهند اصحاب هر که دعوی کند ز خوبان صبر نشنود کل مدع کذاب چه ملامت کنید خسرو را فاتقوالله یا اولی الالباب امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۱۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/60700