لبریز تا ز باده نگردید جام ما در نامه عمل ننوشتند نام ما ما خود خراب و مست شرابیم و محتسب نبود خبر ز مستی شرب مدام ما دارم هوای آنکه ز بامش پرم ولیک بنموده چین زلف کجش پای دام ما چون گشته‌ایم حلقه به گوش جناب عشق زیبد که ماه چارده گردد غلام ما با اینچنین تحقق آمال و وصل یار بنشسته است مرغ سعادت به بام ما ای مدعی اگر بگشایی تو چشم دل بینی شکوه عزت و جاه و مقام ما این نکته روشن است که در دور روزگار باشد صفا و صدق و محبت مرام ما وحدت بنوش باده وحدت ز دست دوست بهتر از این به دهر نباشد گمان ما وحدت کرمانشاهی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شماره 10 گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/607020