ز دست عقل به رنجم بیار جام شراب بنای عقل مگر گردد از شراب خراب برو به کوی خرابات و می‌پرستی کن که این کلید نجات است و آن طریق صواب لطیفه‌های نهانی رسد به گوش دلم ز صوت بربط و آهنگ چنگ و بانگ رباب به یک تجلی حسن ازل ز بحر وجود شد آشکار هزاران هزار شکل حباب جهان و هرچه در او هست پیش اهل نظر نظیر خواب و خیال است عکس ظل تراب عجب مدار که شب تا به صبح بیدارم عجب بود که در آید به چشم عاشق خواب قرار و صبر ز عاشق مجو که نتواند به حکم عقل محال است جمع آتش و آب بیا و این من و ما را تو از میان بردار که غیر این من و ما نیست در میانه حجاب نبوده بی می و معشوق سال‌ها وحدت به دور لاله و گل روزگار عهد شباب وحدت کرمانشاهی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شماره 14 گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/607024