عشق به یک سو فکند پرده چو از روی ذات شد ز میان غیر ذات جمله فعل و صفات هر من و مایی که هست می‌رود اندر میان چون که به آخر رسید سلسله ممکنات دست ز هستی بشوی تا شودت روی دوست جلوه‌گر از شش جهت گرچه ندارد جهات همرهی خضر کن در ظلمات فنا ور نه به خود کی رسی بر سر آب حیات هر که به لعل لبش خضر صفت پی برد یافت حیات ابد رست ز رنج ممات سر به ارادت بنه در قدم رهروی کز سخن دلکشش حل شودت مشکلات بعد چهل سال زهد وحدت پرهیزکار ترک حرم کرد و گشت معتکف سومنات وحدت کرمانشاهی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شماره 15 گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/607025