تا سر زلف پریشان تو چین در چین است زیر هر چینی از آن جای دل غمگین است بی مه روی بتان شب همه شب تا به سحر دامن و دیده‌ام از اشک پر از پروین است مکن از عشق بتان منع مرا ای ناصح که مرا عشق بتان رسم و ره دیرین است شیوه کوهکنی شیوه فرهاد بود صفت حسن‌فروشی صفت شیرین است باغ حسن تو چه باغیست که پیوسته در او سنبل و نرگس و ریحان و گل و نسرین است عاشق ار خواب سلامت نکند نیست عجب عشق را درد بود بستر و غم بالین است وحدت از صومعه گر رخت به میخانه کشید عارف حق‌نگر و رند حقیقت‌بین است وحدت کرمانشاهی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شماره 20 گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/607030