می ناچشیده حالت مستانت آرزوست؟ روسوا نگشته حلقه زلفانت آزوست؟ ناورده رو به مقصد و ننهاده پا به راه قرب مقام و قطع بیابانت آرزوست؟ یوسف صفت نگشته به زندان غم اسیر شاهی مصر و ماهی کنعانت آرزوست؟ نگشوده لب دمی به دعا با حضور قلب چون عاشقان حق دل سوزانت آرزوست؟ احیا نکرده ارضی و بذری نکاشته در باغ زندگی گل و ریحانت آرزوست؟ سامان به کس نداده به دوران زندگی از گردش زمان سر و سامانت آرزوست؟ وحدت به پیشگاه حق از مور کمتری غافل ز خویش فر سلیمانت آرزوست؟ وحدت کرمانشاهی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شماره 22 گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/607032