ترک من از خانه بی‌حجاب برآمد ماه صفت از دل سحاب برآمد عاقبتم شد وصال دوست میسر دیده بختم دگر ز خواب برآمد عشق ندانم چه حالت است که از وی ساحت دریا به اضطراب برآمد لوح چو پذرفت نام عشق، دل و جان در بر گردون به پیچ و تاب برآمد این همه شور محبت است که هر دم بانگ نی و ناله رباب برآمد می به قدح ریخت از گلوی صراحی صبح بخندید و آفتاب برآمد تربت منصور چون رسید به دریا نقش انا الحق ز موج آب برآمد بحر حقیقت نمود جنبشی از خویش موج پدید آمد و حباب برآمد شاهد مقصود وحدت از رخ زیبا پرده برافکند و بی نقاب برآمد وحدت کرمانشاهی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شماره 30 گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/607040