رخی چو لاله و زلفی چو مشک تر داری لبی چو غنچه دهانی پر از شکر داری ز تنگی دهن غنچه عقل حیران است ولی ز غنچه دهانی تو تنگ‌تر داری تو را که گوش به نای نی است و نغمه چنگ چسان ز ناله شب‌های من خبر داری به دست هجر سپردی مگر عنان وصال که رنگ زرد و لب خشک و چشم تر داری به راه عشق سبکبار باش کاندر پیش هزار وادی پر خوف و پر خطر داری چو سالکان طریقت به کوی عشق درآی به دل اگر نه غم از ترک پا و سر داری به امر دوست اگر سر نهی به حکم قضا برون ز عالم جان عالمی دگر داری وحدت کرمانشاهی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شماره 53 گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/607063