گل امشب آخر شب مست برخاست به جام لاله گون مجلس بیاراست نشسته سبزه زین سو، پای در بند ستاده سرو ازان سو جانب راست صبا می رفت و نرگس از غنودن به هر سویی همی افتاد و می خاست من اندر باغ بودم خفته با یار بنامیزد چو ماهی بی کم و کاست چو رفتن خواست از پهلوی خسرو بر آمد از دلم فریاد بی خواست امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۵۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/60734