سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست نور چشم عاشقان خسته خاک پای تست من نه تنها گشته ام شیدای دردت جان من هر که را جان و دل و دینی بود شیدای تست نیر اعظم که لاف از قرب عیسی می زند ذره ای از پرتو رخسار مه سیمای تست در درون مسجد و دیر و خرابات و کنشت هر کجا، رفتم، همه شور تو و غوغای تست جانم از غیرت ز دست جاهلان سوزید، از انک سر و را گویند مانند قد رعنای تست تا به ملک دلبری سلطان شدی ای شاه حسن هر کجا سلطانی و شاهی بود لالای تست وعده دیدار خود کردی به فردا، زان سبب جان خسرو منتظر بر وعده فردای تست امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۰۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/60783