از لعل آتشین تو دل کان آتش است زان لعل سوخته ست دل و جان آتش است بشکن بتان آزر ازان رو خلیل وار کان روی تو نه روی گلستان آتش است سرگشته عاشق از تو، بگو، گوی چون برد دل اسپ روم و روی تو میدان آتش است دی تیر می گشادی و می سوختی مرا بر تیر نی ز غمزه و پیکان آتش است این تن که سوز عشق برآورد داد از او کشتی چوب بر سر طوفان آتش است خسرو، تنی چو کاه و فراقی درونه سوز درویش خانه از خس و باران آتش است امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۰۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/60890