هر که در پیش چشم روشن ماست گوییا آفت دل و تن ماست چشم ما گر نمی شود، ماناک آن همان آفتاب روشن ماست لاله ها می دمد ز خون دو چشم گرد من آن بهار و گلشن ماست غمزه زن جان من و گر میرم غم مخور خون ما به گردن ماست ما چو هندوی سومنات به عشق بت پرستیم و دل برهمن ماست گفتم از مهر سوخت خسرو، گفت چند ازین ذره ها به روزن ماست امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۵۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/60937