ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید دست از من دیوانه سرگشته بدارید بی نام ونشانم به خرابات ببخشید بیگانه ز خویشم، بر خویشم بگذارید یا معتکفم بر سر سجاده نشانید یا مست و خرابم به در میکده آرید گر زانکه صلاح از من آشفته بجویند در خانه کنید و در خمار برآرید دست من و دامان شما جمله رقیبان گر دامن معشوق به دستم بسپارید در عشق علم گردم و در مذهب عشاق منصور شوم، گر به سر دار برآرید وقت است، اگر خسرو مسکین گدا را از خیل گدایان در خویش شمارید امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۹۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/61080