گر چشم من از صورت تو دور نباشد
دور از تو دلم خسته و رنجور نباشد
مهجور شوم از تو و جز آه سحرگاه
سوزنده کسی بر من مهجور نباشد
آن دیده چه آید که به روی تو نیاید؟
آن چشم چه بیند که در او نور نباشد؟
صد رنگ برانگیخت ز خون دل خسرو
نقش تو که در خامه شاپور نباشد
امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵۱۱
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/61093