عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه اند گر چه بهتر مصلحت پیشت به لاغ و لابه اند زار می نالند و مستانند، اگر جامی بود گر چه هر شب تا سحر چون ماهیی برتابه اند چنگ من ناله است می خون جگر و اصحاب تو همنشین بربط و همزانوی قرابه اند تا تو دست جود بگشادی، فلک بیکار ماند اختران در هفت گنبد صورت گرمابه اند آفت خسرو شدند این هر دو چشم و لاجرم من ز شان در خون و شان از خویش در خونابه اند امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۶۴۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/61231