رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند این کله بر سر آن ترک سرانداز بماند گفتمی نام تو و زیستمی هر دم پیش که ز لب کم نشود کام تو و گاز بماند گه رود جان و گهی باز بیاید در تن گه به تاباک در اندیشه آن ناز بماند باد چستی که بر آید سر عشاق ز دوش این هوا در سر آن سرو سرافراز بماند بستن چشم ندانم که چه باشد، آنگاه که برفت از نظر و دیده من باز بماند زاهدی در تو نظر کرد، صلاحش بردی به یکی بازی ازان چشم دغابار بماند ناله ناخوش خسرو که ز غم می آید خجل آواز که چون مطرب ناساز بماند امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۷۰۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/61285