در بقعه های ساکتِ بودن ، همراه خوب من آن شال ِ سبز کِبر را به دور بیفکن و با تمامی وسعت انسانیت بگو که ما باغی ایم باغی چنان بزرگ و سبز که دنیا در زیر سایه اش - خواب هزار ساله ی خود را خمیازه می کشد . در بقعه های خامُش ِ بودن از جوار ضریح چندی است طنین ضربه ی برخاستن بزرگ تو را نمی شنوم همراه خوب من از پله های بلند غرورت بگیر دست مرا تا قلب شب بشکافیم و با ردای ِ سپیده به رقص برخیزیم ... * همراه خوب من با این غرور بلندت در سرزمین یائسه ها تو تمامی خود نرفته ای بر باد ... اینک به ریزش رگبار سرخگونه ی خنجر ، دست مرا بگیر تا از پل نگاه صادقانه ی مردم به آفتاب سفر کنیم ... خسرو گلسرخی : با این غرور بلندت ... گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/613008