این شعر با توجه به متن آن ، یکی از آخرین سروده های شاعر و خطاب به فرزندش "دامون" است که در دی ماه ۱۳۵۲ و به هنگام حبس در سلول شماره ۱ زندان اوین ، رقم خورده است . از کتاب "خسته تر از همیشه" به کوشش کاوه گوهرین برفِ کوهستان گرما داشت خون ِ ما در رگ هامان می جوشید ، زندگی معنا داشت ... دامونم ! جنگلی ِ کوچک من دستِ ما با دستِ مردم گل می داد دستِ ما بی دستِ مردم ویران می شد قلبِ ما از رنج ِ مردم غمگین می شد عشق ما ، با مردم معنی داشت ... صف به صف سرنیزه ، صف به صف دشمن امّا با عموهای تو ، ما یک فدایی بودیم ... * تا که ایران تو آزاد شود : بهترین هدیه ی ما جان ِ ما بهترین هدیه برای تو دامون ! آزادی ... خسرو گلسرخی : دامون ۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/613042