سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد ای بسا ناله که از بلبل مفتون خیزد نیک بختی که تواند به تو دیدن هر روز شادمان خسپد و بر طالع میمون خیزد ساکنان سر کوی تو نباشند به هوش کان زمینی ست که از وی همه مجنون خیزد نیک خواهان به سر پند و من بدخو را هر دم اندیشه و سودای دگرگون خیزد صبرم از روی نگارین تو فرماید خلق وه که این کار ز دست چو منی چون خیزد؟ سوز عشقم چو ز دل خواست، بگفتم به طبیب گفت این علت از آنهاست که از خون خیزد اشک خسرو همه خون است و حذر زین دریا کاین نه موجی ست که از دجله و جیحون خیزد امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۷۵۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/61337